امیدوارم سر قبرم حداقل یک نفر گریه کنه!!!!
در روزگاری که “دروغ” یـک “واقـعـیت عمــ ــ ــ ــ ـومـی” است . . . . . . فاصله تان را با آدم ها رعایت کنید؛ . . . کاش میشد بازی را از آخرش شروع کرد و بین دو نیمه میزدم به چاک تا حماقت هیچ آغازی را نبینم ! ناراحت نشو اگه کسی یه نفر دیگه رو به تو ترجیح داد، . . . . ﺍﮔـﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﺣــــــﺮﻑ ﻭﺍﺳـﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ … . . . میخوام اون سیبِ قرمزِ بالای درخت باشم در دورترین نقطه … دنبال کلاغی میگردم تا قارقارش را به فال نیکــــ بگیرم وقتی قاصدک ها همه لال اند.... بعضیا هم مثه این دیوارای تازه رنگ شده میمونن ؛
تقصیر برگ ها نیست میان این همه مفاهیم پیچیده ریاضی تنها حکایت اعداد فرد را خوب آموخته بود . . . . . تنهایى راه رفتن سخت نیست … ! . . . . . . از زیـر سنـگ هم کـه شده پـیدایم کـُن
طناب را به گردنم آویختند... چایت را بنوش . . . . . آن گاه که در آغوش تـــــو بود . . . فرشتـــه اش میخواندے . . . . . وقتى با یک دست این روزها در خودم به دنبال یک کلیک راست میگردم . . . . نمی دانم دوستش دارم یا نه؟! این روزهایم به تظاهر می گذرد ❤ ❤ ❤ ❤ می دانم که چقدر دلتنگم شده ای چقـــدر کم توقع شده ام …. چقدر بده که مجبور بشی محبت رو گدایی کنی!!! و از این بدتر اینه که اونی که ازش گدایی میکنی ابرو بالا بندازه و بگه :«بعدا صحبت میکنیم الان حوصله ندارم...!!!» رفـتــــم امــا . . . . . . . . میفهمی ؟ گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم: من رفتم ؛ باهات قهرم ، دیگه تموم! دیگه دوستت ندارم ….. وچقدر دلم میخواهد بشنوم: کجا بچه لوس !؟ غلط میکنی که میری ….. مگه دست خودته ؟ رفتن به این راحتی نیست ! اما …. نمیدانم چه حکمتیست که آدمی همیشه اینجور وقتها میشنود : به جهنم … !!! متــــــــاسفم… نه برای تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست… نه برای خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز زندگیـــستــــ بـــرایم…. متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را…. از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم…. تا همیشه در شکـــــــــــ دروغ بودنش بمـــانم…. میدانی درد چیست ؟ چگونه می شود به زخم های پا گفت تمام راه های رفته اشتباه بوده است..
و روزگار رفته ببین چی سهم ما شد … از سادگی خیانت
به زبان آوردن “حقیقت” یک “اقدام انقلابی” محسوب می شود !
آدم ها یکدفه می زنند روی ترمز؛
و آن وقت شما مقصری …!
چون تو نمیتونی یه میمون رو متقاعد کنی
که عسل شیرین تر از موزه !
ﺣﺮﻓﺎﻡ ﺑـــﻪ ﺳﺎﻳﺰ ﮔﻮﺷﺖ ﻧﻤﻴﺨﻮﺭﻩ
ﺟـــــــــــــﺭ ﻣﻴـــــﺨﻮﺭﯼ …
دقت کن !
رسیدن به من آسون نیست ؛
اگر همتشو رو نداری ، آسیبی به درخت نزن !
به همون سیب های کرم خورده ی روی زمین قانع باش !
فقط هستن ولی نمیشه بهشون تکیه کرد ،
اگرم تکیه کنی سر تا پای خودتو کثیف کردی …
آدم ها همینند!
نفس می دهـــــــی
له ات می کنند…
” فرد ” آن یک نفر است که وقتی زوج ها با هم میروند،
او باید یک تنه جور تنهایی اش را بکشد …
ولى وقتى ما این همه راهو با هم رفتیم ،
تنهایى برگشتن خیلى سخته …
مـدت هاست که تـنهـایی هـای مـرا
دست هـای جـستجوگـری لـمس نکـرده انـد
گفتند:آخرین آرزویت؟؟
گفتم دیدار یار..
گفتند:خسته است!
تاصبح طناب دار تو را میبافت...!!!
نگران فردا نباش
از گندمزار من و تو
مشتی کاه میماند
برای بادها…
حــــــــــالا که در آغوش دیگریست . . . فـــــــــاحشہِ ؟
نقاب هایشان را نگه داشته اند
و با دست دیگر
کلاه بر سرم مى گذارند
انتظار زیادیست
که بخواهم نوازشم کنند…!
تا از خودم یک copy بگیرم و کنار خودم paste کنم…
شاید از این تنهایی خلاص شدم….
با هم قدم میزنیم
با هم میخوابیـم
دلم که میگیرد، آغوشش را بـــاز می کنـــــد
و بر گونه هایم بوسه میزند
اما نمی دانم دوستش دارم یا نه؟!
” تنهاییـــــم را ” . . .
تظاهر به بی تفاوتی
تظاهر به بی خیالی
...به شادی
...به اینکه دیگر هیچ چیز مهم نیست
...اما
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش
و چه سخت به خود می قبولانم
که این می دانم هایم
چیزی جز خرافات عاشقی هایم نیست
نه آغوشت را می خواهـــم ، نه یک بوســـه نه حتـــی بودنت را …
همیـــن که بیایــی و از کنـــارم رد شوی کافی است…
مرا به آرامش می رسانــد حتــی اصطکــاک سایه هایمـــان..
لحظه هایم بی تو دیگر سر نشد
حالا برگشته ام
تا دوباره آرام فریاد بزنم
نبودن هایت را ...
نگاهت که رفت …
نه !!!
شاید شانه ای که دیگر وجود ندارد …
نه!!!!
دل شکسته ام …
نه!!!
اعتمادی که دیگر وجود ندارد …
نه!!!!
تنهاییم …
نه!!!!
نمیدانی .
تو نمیدانی که دختر بودن درد است .
دختر که باشی رفتن نگاه ها و دست ها سخت میشود.
دختر که باشی راحتر میشکنی .
دختر که باشی نگاه ها فرق دارند .
حتی اگر به تمام دنیا خوب نگاه کنی باز تمام دنیا میتواند به تو بد نگاه کند….
دختر بودن گاهی واقعا یک درد است …. !
از عاشقی تباهی
از زندگی مصیبت
از دوستی شکست و