سنگ یا قلب؟
امیدوارم سر قبرم حداقل یک نفر گریه کنه!!!!

در روزگاری که “دروغ” یـک “واقـعـیت عمــ ــ ــ ــ ـومـی” است . . .
به زبان آوردن “حقیقت” یک “اقدام انقلابی” محسوب می شود !

.

.

.

فاصله تان را با آدم ها رعایت کنید؛
آدم ها یکدفه می زنند روی ترمز؛
و آن وقت شما مقصری …!

.

.

.

کاش میشد بازی را از آخرش شروع کرد

و بین دو نیمه میزدم به چاک تا حماقت هیچ آغازی را نبینم !

+ دو شنبه 12 اسفند 1392 ساعت 19:42 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

ناراحت نشو اگه کسی یه نفر دیگه رو به تو ترجیح داد،
چون تو نمیتونی یه میمون رو متقاعد کنی
که عسل شیرین تر از موزه !

.

.

.

.

ﺍﮔـﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﺣــــــﺮﻑ ﻭﺍﺳـﻪ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﻡ …
ﺣﺮﻓﺎﻡ ﺑـــﻪ ﺳﺎﻳﺰ ﮔﻮﺷﺖ ﻧﻤﻴﺨﻮﺭﻩ
ﺟـــــــــــــﺭ ﻣﻴـــــﺨﻮﺭﯼ …

.

.

.

میخوام اون سیبِ قرمزِ بالای درخت باشم در دورترین نقطه …
دقت کن !
رسیدن به من آسون نیست ؛
اگر همتشو رو نداری ، آسیبی به درخت نزن !
به همون سیب های کرم خورده ی روی زمین قانع باش !

 

+ سه شنبه 12 آذر 1392 ساعت 20:28 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

دنبال کلاغی میگردم تا قارقارش را به فال نیکــــ بگیرم وقتی قاصدک ها همه لال اند....

 

 

 

 

 

 


 

 

بعضیا هم مثه این دیوارای تازه رنگ شده میمونن ؛
فقط هستن ولی نمیشه بهشون تکیه کرد ،
اگرم تکیه کنی سر تا پای خودتو کثیف کردی …

 

 

 

تقصیر برگ ها نیست
آدم ها همینند!
نفس می دهـــــــی
له ات می کنند…

 

 

+ پنج شنبه 16 آبان 1392 ساعت 13:20 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

میان این همه مفاهیم پیچیده ریاضی تنها حکایت اعداد فرد را خوب آموخته بود
” فرد ” آن یک نفر است که وقتی زوج ها با هم میروند،
او باید یک تنه جور تنهایی اش را بکشد …

.

.

.

.

.

تنهایى راه رفتن سخت نیست … !
ولى وقتى ما این همه راهو با هم رفتیم ،
تنهایى برگشتن خیلى سخته …

.

.

.

.

.

.

از زیـر سنـگ هم کـه شده پـیدایم کـُن
مـدت هاست که تـنهـایی هـای مـرا
دست هـای جـستجوگـری لـمس نکـرده انـد

 

 

+ جمعه 19 مهر 1392 ساعت 12:9 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

طناب را به گردنم آویختند...

گفتند:آخرین آرزویت؟؟

گفتم دیدار یار..

گفتند:خسته است!

تاصبح طناب دار تو را میبافت...!!!

 

+ دو شنبه 25 شهريور 1392 ساعت 18:19 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

 

چایت را بنوش
نگران فردا نباش
از گندمزار من و تو
مشتی کاه می‌ماند
برای بادها…

.

.

.

.

.

آن گاه که در آغوش تـــــو بود . . . فرشتـــه اش میخواندے
حــــــــــالا که در آغوش دیگریست . . . فـــــــــاحشہِ ؟

.

.

.

.

.

وقتى با یک دست
 نقاب هایشان را نگه داشته اند
و با دست دیگر
کلاه بر سرم مى گذارند
انتظار زیادیست
که بخواهم نوازشم کنند…!

 

+ چهار شنبه 30 مرداد 1392 ساعت 11:54 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

این روزها در خودم به دنبال یک کلیک راست میگردم
تا از خودم یک copy بگیرم و کنار خودم paste کنم…
شاید از این تنهایی خلاص شدم…
.

.

.

.

.

نمی دانم دوستش دارم یا نه؟!
با هم قدم میزنیم
با هم میخوابیـم
دلم که میگیرد، آغوشش را بـــاز می کنـــــد
و بر گونه هایم بوسه میزند
اما نمی دانم دوستش دارم یا نه؟!
” تنهاییـــــم را ” . . .

+ چهار شنبه 9 مرداد 1392 ساعت 16:53 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

این روزهایم به تظاهر می گذرد

تظاهر به بی تفاوتی

تظاهر به بی خیالی

...به شادی

...به اینکه دیگر هیچ چیز مهم نیست

...اما

چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش 

 

می دانم که چقدر دلتنگم شده ای

و چه سخت به خود می قبولانم

که این می دانم هایم

چیزی جز خرافات عاشقی هایم نیست

+ چهار شنبه 26 تير 1392 ساعت 18:58 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

چقـــدر کم توقع شده ام ….

نه آغوشت را می خواهـــم ، نه یک بوســـه نه حتـــی بودنت را …

همیـــن که بیایــی و از کنـــارم رد شوی کافی است…

مرا به آرامش می رسانــد حتــی اصطکــاک سایه هایمـــان..

+ چهار شنبه 26 تير 1392 ساعت 18:34 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

چقدر بده که مجبور بشی محبت رو گدایی کنی!!!

و از این بدتر اینه که اونی که ازش گدایی میکنی ابرو بالا بندازه و بگه :«بعدا صحبت میکنیم

الان حوصله ندارم...!!!»

+ دو شنبه 24 تير 1392 ساعت 11:40 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

         رفـتــــم امــا
لحظه هایم بی تو دیگر سر نشد
حالا برگشته ام
تا دوباره آرام فریاد بزنم
نبودن هایت را ...

.

 .

.

.

.

.

.

.

ببـــیــــــن ..
این اسمش دلــــــه !
اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی ..
اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه
میشد مغــــــــز !
دلـــــه ..
نمی فهمــــــه … !

میفهمی ؟

 

 

 

 

 

 

 

+ شنبه 22 تير 1392 ساعت 15:39 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم: من رفتم ؛ باهات قهرم ، دیگه تموم!

دیگه دوستت ندارم …..

وچقدر دلم میخواهد بشنوم: کجا بچه لوس !؟ غلط میکنی که میری …..

مگه دست خودته ؟ رفتن به این راحتی نیست !

اما …. نمیدانم چه حکمتیست که آدمی

همیشه اینجور وقتها میشنود : به جهنم … !!!

+ شنبه 22 تير 1392 ساعت 15:35 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

متــــــــاسفم…

 

نه برای تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست…

 

نه برای خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز زندگیـــستــــ بـــرایم….

 

متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را….

 

از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم….

 

تا همیشه در شکـــــــــــ دروغ بودنش بمـــانم….

+ شنبه 22 تير 1392 ساعت 15:1 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

میدانی درد چیست ؟
نگاهت که رفت …
نه !!!
شاید شانه ای که دیگر وجود ندارد …
نه!!!!
دل شکسته ام …
نه!!!
اعتمادی که دیگر وجود ندارد …
نه!!!!
تنهاییم …
نه!!!!
نمیدانی .
تو نمیدانی که دختر بودن درد است .
دختر که باشی رفتن نگاه ها و دست ها سخت میشود.
دختر که باشی راحتر میشکنی .
دختر که باشی نگاه ها فرق دارند .
حتی اگر به تمام دنیا خوب نگاه کنی باز تمام دنیا میتواند به تو بد نگاه کند….
دختر بودن گاهی واقعا یک درد است …. !

 

+ شنبه 22 تير 1392 ساعت 14:46 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

چگونه می شود به زخم های پا گفت

  

تمام راه های رفته اشتباه بوده است..

+ شنبه 22 تير 1392 ساعت 14:43 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

و روزگار رفته ببین چی سهم ما شد …
از عاشقی تباهی
از زندگی مصیبت
از دوستی شکست و

از سادگی خیانت

 

+ شنبه 22 تير 1392 ساعت 13:39 توسط ❤❤Aloneeeee❤❤

صفحه قبل 1 صفحه بعد